همه چیزوهمه جا
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط خانم خونه |

متن سوال و پاسخ کامل حجت الاسلام ماندگاری را در ادامه مطلب بخوانید :


 

این روزها وقتی تصاویر مردم سومالی را می بینیم در دلمان آشوب می شود که دستی ببریم و به این مردمان درد کشیده کمکی بکنیم . اما من بین اینکه به مردم کشورم کمک کنم با به مسلمانان آن طرف دنیا کمک کنم ، گیر کرده ام . مگر نمی گویند که صدقه و انفاق را به نزدیکان خودتان بدهید . راهنمایی بفرمایید

 

پاسخ حجت الاسلام ماندگاری : ما گفتیم که تقوا یعنی گواهینامه و کنترل درونی به کمک خدا . اولین مرحله ی زندگی را ، اتوبان صاف گفتیم . در واقع فرصت دارایی های ما ، من حیات ، مال ، سلامتی ، خانه دارم . تقوا در هر شرایطی به اقتضای همان شرایط است . تقوا در این شرایط سه تا مصداق دارد .یکی تذکر به اینکه من دارم ولی بعضی ها ندارند ، من امروز دارم و یک روزی من هم ندارم . ما امروز در دنیا ، سفره مان نان دارد ، پول هم داریم ، آیا در قیامت هم این طور است ؟ تقوا یعنی اینکه امروز که دارید یاد قیامت خودتان که فقیر هسیتد باشید. پس اولین تابلوی تقوای این است که تا وقتی زنده هستید یاد مرگ و مرده ها هم باشید . این تقوای حیات می شود . انسانهایی که سالم هستند یا بیمارها و بیماری خودتان باشید ، این تقوای سلامتی می شود. ای انسانهایی که پولدار هستید یا فقیرها و فقر خودتان باشید ، این تقوای پولداری می شود . دیگری تشکر کردن است . کسی که پولدار است نباید فکر کند که اینها برای خودش است . همه چیز مال خداست . از کسی که سلامتی ، مال و حیات را به ما داده تشکر بکنیم . خدا در حدیث قدسی می فرماید: مال ، مال من است . پولدارها وکیل من هستند و فقرا عیال من هستند.دیگری سرمایه گذاری است.سرمایه گذاری که در روایات ما خیلی تاکید شده است سه بخش است . یکی برای تربیت انسان ، یکی برای نشر معارف ، توسعه ی خدمت . اگر کسی از دارایی خودش در راه این سه تا استفاده کرد یعنی از خودش تقوا نشان داده است .

امروز روز ولادت امام حسن مجتبی (ع) است که کریم اهل بیت است .ایشان چندین بار در زندگی شان مال شان را با فقرا تقسیم کردند . داریم که یک فقیر پیش ایشان آمدند وگفتند که دشمنی به من حمله کرده است و آن فقر است . امام به خادم گفتند که هر چه در خانه داریم بیاورید و به او بدهید . امام به او فرمود که اگر باز دشمن به تو حمله کرد در این خانه باز است . این سیره ی اهل بیت است .

روایتی داریم که فردی پیش رسول اکرم آمد و گفت که من می خواهم انفاق کنم . گفت که اگر پدر و مادر داری ، به آنها بده . اگر زن و بچه داری به آنها بده ، اگر اقوام داری به آنها بده ، اگر همسایه داری به آنها بده و در آخر به فقیر بده . این روایت برای شرایط عادی است . اگر ده نفر نشسته اند و آب می خواهند، شما باید اول آب را به مادرت بدهی . اما الان یم نفر غریبه است و لقمه در دهانش گیر کرده است ، اولویت با این فرد است . عقل هم این را قبول می کند .

شب سومی که اسیر به در خانه ی حضرت فاطمه آمد و ایشان افطاری بچه ها را به او دادند ، مسلمان نبود ولی مردم سومالی مسلمان هستند . انفاق برای دادن زیادی است. ایثار یعنی اینکه من خودم احتیاج دارم ولی به دیگران می دهم . این ارزشش خیلی زیاد است .

ما در شرایط مساوی باید اول به خودمان کمک کنیم ولی آیا واقعا شرایط گرسنه های ما با گرسنه های سومالی مساوی است ؟ در مملکت ما گرفتاری زیادی است . امروز روزانه چندین هزار نفر از بچه های آنها دارند تلف می شوند . ما در مملکت خودمان آماری نداریم که کسی ازگرسنگی مرده باشد . الان فقیری آمده که ناهار ندارد و شما خواهری دارید که شام ندارد . این فقیر اگر ناهار نخورد می میرد ولی تاش ب خدا بزرگ است . در شرایط مساوی قطعا قوم و خویش ها اولی تر هستند ولی در شرایط اضطرار عقل هم حکم می کند که حق با دیگرانی است که احتیاج بیشتری دارند .

بعضی ها شعار می دهند که مردم ما گرسنه هستند و چرا می خواهید به دیگران کمک کنید ، عده ای هستند که در این موارد فقط نِق می زنند . او خودش اهل هیچ کاری نیست و می خواهد ما را از کار خیر باز دارد . اینها در مقابل راه خدا سد می شوند . کسانی که ایراد می گیرند بخشی از آنها اهل انفاق نیستند و فقط غُر می زنند . عده ای هم کمک می کنند و هم به زیارت می رود . شیاطین هوای یکدیگر را دارند . آیا انصاف است که مسلمین هوای همدیگر را نداشته باشیم ؟ امام صادق (ع) از فردی پرسیدند که دوستانت چطور هستند ؟ او از آنها به نیکی یاد کرد . امام پرسید که آیا ثروتمندان آنها به عیادت فقیران می روند و به گره آنها را باز می کنند ؟ فرد گفت : نه . این خصوصیات در دوستان ما کم است . امام فرمود که پس چطور اینها خودشان را شیعه می دانند . پیامبر فرمودند: کسی که صبح بکند و دغدغه ی مسلمانان را نداشته باشد مسلمان نیست . من تقاضا می کنم که لحظه ی سحر و افطار برای همه ی مردم دنیا دعا کنید ، برای مسلمانان یمن و مصر و .. داریم که عاجزترین مردم کسی است که دعا نمی کند . اگر کاری نمی توانیم بکنیم حداقل دعا کنیم . اگر ما این کمک ها را نکنیم چطور می توانیم بگوییم که پیرو امام حسن (ع) مجتبی هستیم ؟

منبع : سمت خدا , شناخت رهبری

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط خانم خونه |

جانی کوچولو با پدر و مادر و خواهرش سالی برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ رفته بودن به مزرعه. مادربزرگ یه تیرکمون به جانی داد تا باهاش بازی کنه. موقع بازی جانی به اشتباه یه تیر به سمت اردک خونگی مادربزرگش پرت کرد که به سرش خورد و اونو کشت

جانی وحشت زده شد...
 

 

لاشه رو برداشت و برد پشت هیزمها قایم کرد. وقتی سرشو بلند کرد دید که خواهرش  همه چیزو دیده ... ولی حرفی نزد.
مادربزرگ به سالی گفت "توی شستن ظرفها کمکم کن" ولی سالی گفت: " مامان بزرگ جانی بهم گفته که میخواد تو کارای آشپزخونه کمک کنه" و زیر لبی به جانی گفت: " اردکه رو یادت میاد؟" ... جانی ظرفا رو شست
بعد از ظهر اون روز پدربزرگ گفت که میخواد بچه ها رو ببره ماهیگیری ولی مادربزرگ گفت :" متاسفانه من برای درست کردن شام به کمک سالی احتیاج دارم" سالی لبخندی زد و گفت:"نگران نباشید چونکه جانی به من گفته میخواد کمک کنه" و زیر لبی به جانی گفت: " اردکه رو یادت میاد؟"... اون روز سالی رفت ماهیگیری و جانی تو درست کردن شام کمک کرد.
چند روزی به همین منوال گذشت و جانی مجبور بود علاوه بر کارای خودش کارای سالی رو هم انجام بده. تا اینکه نتونست تحمل کنه و رفت پیش مادربزرگش و همه چیز رو بهش اعتراف کرد. مادربزرگ لبخندی زد و اونو در آغوش گرفت و گفت:" عزیزدلم میدونم چی شده. من اون موقع کنارپنجره بودم و همه چیزو دیدم اما چون خیلی دوستت دارم بخشیدمت. من فقط میخواستم ببینم تا کی میخوای به سالی اجازه بدی به خاطر یه اشتباه تو رو در خدمت خودش بگیره!"
 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط خانم خونه |

روزی مردی جان خود را به خطر انداخت تا جان پسر بچه ای را که در دریا در حال غرق شدن بود نجات دهد. اوضاع آنقدر خطرناک بود که همه فکر می کردند هر دوی آنها غرق می شوند. و اگر غرق نشوند حتما در بین صخره ها تکه تکه خواهند شد. ولی آن مرد با تلاش فراوان پسر بچه را نجات داد.آن مرد خسته و زخمی پسرک را...

به نزدیک ترین صخره رساند. و خود هم از آن بالا رفت. بعد از مدتی که هر دو آرامتر شدند. پسر بچه رو به مرد کرد و گفت: «از اینکه به خاطر نجات من جان خودت را به خطر انداختی متشکرم» مرد در جواب گفت: «احتیاجی به تشکر نیست. فقط سعی کن طوری زندگی کنی که زندگیت ارزش نجات دادن را داشته باشد!»

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط خانم خونه |
به او اعتماد کن
 
به او اعتماد کن
مردی ثروتمند وجود داشت که همیشه پر از اضطراب و دلواپسی بود. با اینکه از همه ثروتهای دنیا بهره مند بود،هیچ گاه شاد نبود.او خدمتکاری داشت که ایمان درونش موج می زد. روزی خدمتکار وقتی دید مرد تا حد مرگ نگران است به او گفت:
((ارباب،آیا حقیقت دارد که خداوندپیش از بدنیا آمدن شما جهان را اداره می کرد؟))
او پاسخ داد:((بله))
 خدمتکار پرسید:....

 

((آیا درست است که خداوند پس از آنکه شما دنیا را ترک کردید آنرا همچنان اداره می کند؟))

ارباب دوباره پاسخ داد:((بله))

خدمتکار گفت:

((پس چطور است به خدا اجازه بدهید وقتی شما در این دنیا هستید او آنرا ادره کند؟))


 

به او اعتماد کن ، وقتی تردیدهای تیره به تو هجوم می آورند

به او اعتماد کن ، وقتی که نیرویت کم است

به او اعتماد کن ، زیرا وقتی به سادگی به او اعتماد کنی

اعتمادت سخت ترین چیزها خواهد بود...

نظرفراموش نشه

نوشته شده در تاريخ شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, توسط خانم خونه |

نوشته شده در تاريخ شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, توسط خانم خونه |

افسوس آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم،آن زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم،و بعد بابت آنچه از دست رفت آه ه ه میکشیم.

بزرگترین افسوس آدمی این است که حس میکند میخواهد اما نمیتواند,و به یاد می آورد زمانی را که میتوانست اما نخواست.